جدول جو
جدول جو

معنی شل کردن - جستجوی لغت در جدول جو

شل کردن(خُ وَ دَ)
سست کردن. (ناظم الاطباء). سست کردن چنانکه عنان مرکبی را. (یادداشت مؤلف). رها کردن.سر دادن. گذاردن که بی مانعی روان شود:
چو شل کرده باشی رگ آب دیده
بصر بستۀ توتیایی نیابی.
خاقانی.
، رها کردن.از یک لرفقیر شنیدم که خطاب به خدای تعالی میگفت: ’نمی تونی (نمی توانی) بنده داری کنی شل کن بمرم’، یعنی رها کن تا بمیرم. (یادداشت مؤلف)، با آب بیشتری آمیختن: شل کردن گچ را، آبکی کردن. (یادداشت مؤلف)، فراخ و گشاده تر کردن چنانکه بند شلوار و تنگ اسب یا شال کمر را. (یادداشت مؤلف).
- سر کیسه را شل کردن، پول خرج کردن. (فرهنگ فارسی معین).
- ، رشوه دادن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
شل کردن
سست کردن، رها کردن، سر دادن
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
شل کردن
تخفيفٌ
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
دیکشنری فارسی به عربی
شل کردن
Loosen
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
شل کردن
desserrer
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
شل کردن
ढीला करना
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
دیکشنری فارسی به هندی
شل کردن
ослаблять
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
دیکشنری فارسی به روسی
شل کردن
lockern
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
شل کردن
послаблювати
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
شل کردن
poluzować
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
شل کردن
放松
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
دیکشنری فارسی به چینی
شل کردن
afrouxar
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
شل کردن
allentare
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
شل کردن
aflojar
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
شل کردن
losmaken
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
شل کردن
melonggarkan
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
شل کردن
ڈھیلا کرنا
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
دیکشنری فارسی به اردو
شل کردن
ঢিলান দেয়
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
شل کردن
คลาย
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
شل کردن
looshe
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
شل کردن
緩める
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
شل کردن
להקל
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
دیکشنری فارسی به عبری
شل کردن
풀다
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
شل کردن
gevşetmek
تصویری از شل کردن
تصویر شل کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ول کردن
تصویر ول کردن
رها کردن، آزاد کردن، ول کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شکل کردن
تصویر شکل کردن
شکل ساختن صورتی پدید آوردن، شکلک در آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شق کردن
تصویر شق کردن
راست کردن نره را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شک کردن
تصویر شک کردن
تردید، ارتیاب، به شک افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
کشتن قاتل بعوض مقتول قصاص کردن: شله کردند مرا و پس از آن رفت سوی جهنم آن نادان. (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شب کردن
تصویر شب کردن
شب را به روز آوردن، صحبت داشتن (بشب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سل کردن
تصویر سل کردن
روانه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تل کردن
تصویر تل کردن
بر روی هم چون خرمنی گرد کردن، کوت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گشودن باز گشودن، آمیختن، گداختن گشودن (عقده مشکل) باز کردن، مخلوط کردن چیزی با مانع، گداختن ذوب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ال کردن
تصویر ال کردن
لاف زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حل کردن
تصویر حل کردن
چاره اندیشی، چاره اندیشیدن
فرهنگ واژه فارسی سره